طنز
صفحه اصلی وبلاگ
پارسی بلاگ
شناسنامه من
ایمیل من
من در یاهو
 RSS 
اوقات شرعی
چهارشنبه 89 خرداد 12 ساعت 6:27 عصرچت

شدم با چت اسیر و مبتلایش// شبا پیغام می دادم برایش
به من می گفت هیجده ساله هستم// تو اسمت را بگو، من هاله هستم
بگفتم اسم من هم هست فرهاد// زدست عاشقی صد داد و بیداد
بگفت هاله زموهای کمندش// کمان ِابرو و قد بلندش
بگفت چشمان من خیلی فریباست// زصورت هم نگو البته زیباست
ندیده عاشق زارش شدم من// اسیرش گشته بیمارش شدم من
زبس هرشب به او چت می نمودم// به او من کم کم عادت می نمودم
دراو دیدم تمام آرزوهام// که باشد همسروامیّد فردام
برای دیدنش بی تاب بودم// زفکرش بی خور و بی خواب بودم
به خود گفتم که وقت آن رسیده// که بینم چهره ی آن نور دیده
به او گفتم که قصدم دیدن توست// زمان دیدن وبوییدن توست
زرویارویی ام او طفره می رفت// هراسان بود اواز دیدنم سخت
خلاصه راضی اش کردم به اجبار// گرفتم روز بعدش وقت دیدار
رسید از راه وقت و روز موعود// زدم ازخانه بیرون اندکی زود
چودیدم چهره اش قلبم فروریخت// توگویی اژدهایی برمن آویخت
به جای هاله ی ناز و فریبا// بدیدم زشت رویی بود آنجا
ندیدم من اثر از قد رعنا// کمان ِابرو و چشم فریبا
مسن تر بود او از مادر من// بشد صد خاک عالم بر سر من
زترس و وحشتم از هوش رفتم// از آن ماتم کده مدهوش رفتم
به خود چون آمدم دیدم که اونیست// دگر آن هاله ی بی چشم ورو نیست
به خود لعنت فرستادم که دیگر// نیابم با چت از بهر خود همسر
بگفتم سرگذشتم را به « جاوید» // به شعر آورد او هم آنچه بشنید
که تا گیرند از آن درس عبرت // سرانجامی ندارد قصّه ی چت


متن فوق توسط: امیش گله نوشته شده است| نظرات دیگران ( نظر)
چهارشنبه 89 خرداد 12 ساعت 6:24 عصراهل دانشگاه
اهل دانشگاهم
روزگارم خوش نیست
ژتونی دارم
خرده عقلی
سر سوزن شوقی

اهل دانشگاهم پیشه ام گپ زدن است
گاه گاهی می نویسم تکلیف
می سپارم به شما
تا به یک نمره ناقابل بیست
که در آن زندانیست
دلتان زنده شود
چه خیالی چه خیالی میدانم
گپ زدن بیهوده است
خوب میدانم دانشم بیهوده است
اوستاد از من پرسید
چقدر نمره ز من می خواهی
من از او پرسیدم دل خوش سیری چند

اهل دانشگاهم
قبله ام آموزش
جانمازم جزوه
مشق از پنجره ها میگیرم
همه ذرات وجودم متبلور شده است
درسهایم را وقتی می خوانم
که خروس می کشد خمیازه
مرغ و ماهی خواب است

خوب یادم هست
مدرسه باغ آزادی بود
درس بی کرنش می خواندیم
نمره بی خواهش می آوردیم
تا معلم پارازیت می انداخت
همه غش می کردیم
کلاس چقدر زیبا بود و معلم چقدر حوصله داشت
درس خواندن آنروز
مثل یک بازی بود
کم کمک دور شدم از آنجا
بار خود را بستم
عاقبت رفتم در دانشگاه
به محیط خشن آموزش
و به دانشکده علوم سرایت کردم
رفتم از پله کامپیوتر بالا
چیزها دیدم در دانشگاه
من گدایی دیدم در آخر ترم
در به در می گشت
یک نمره قبولی می خواست

من کسی را دیدم
از دیدن یک نمره ده
دم دانشگاه پشتک می زد
شاعری دیدم
هنگام خطابه
به خرچنگ می گفت ستاره
و اسید نیتریک را جای می می نوشید
همه جا پیدا بود
همه جا را دیدم
بارش اشک از نمره تک
جنگ آموزش با دانشجو
حذف یک درس به فرماندهی کامپیوتر
فتح یک ترم به دست ترمیم
قتل یک لبخند در آخر ترم
همه را من دیدم
من در این دانشگاه در به در و ویرانم
من به یک نمره نا قابل ده خشنودم
من به لیسانس قناعت دارم
من نمی خندم اگر دوست من می افتد
من نمی خندم اگر نرخ ژتون را دو برابر بکنند
و نمی خندم اگر موی سرم می ریزد

من در این دانشگاه
در سراشیب کسالت هستم
خوب می دانم استاد
کی کوئیز می گیرد
برگه حذف کجاست
سایت و رایانه آن مال من است
تریا،نقلیه و دانشکده از آن من است
ما بدانیم اگر سلف نباشد
همگی می میریم
و اگر حذف نباشد
همگی مشروطیم

نپرسیم که در قیمه چرا گوشت نبود
کار ما نیست شناسایی مسئول غذا
کار ما نیست شناسایی بی نظمی ها
کار ما شاید اینست که در مرکز پانچ
پی اصلاح خطا ها برویم

متن فوق توسط: امیش گله نوشته شده است| نظرات دیگران ( نظر)
چهارشنبه 89 خرداد 12 ساعت 6:23 عصرکانکت کردن
تو این زمونه کانکت چگونه ؟ همه میخوان کانکت بشن اما گرونه
رفته محبت ، هک شده ادت ، کجا bf کجا gf کجا یه همدم
گلی تو دنیا لوگین نمیشه ، فایل هک رو تو send بکن ببین چی میشه
تو آی دی های من نرفتی از یاد ، آی دی من تو لیستته اما چه بسیار من رفتم از یاد

متن فوق توسط: امیش گله نوشته شده است| نظرات دیگران ( نظر)
چهارشنبه 89 خرداد 12 ساعت 6:22 عصرعشق ودیدگاه ها

عشق از دید جاج آقا : استغفرالله باز از این حرفای بی ناموســی زدی ؟!
( جمله عاشقانه : خداوند همه جوانان رو به راه راست هدایت کنه )


عشق از دید یک ریاضیدان : عشق یعنی دوست داشتن بدون فرمـــول !
( جمله عاشقانه : آه عزیزم به اندازه سطح زیر منحنی دوستت دارم )


عشق از دید رحیم گوشکوب بقال سر کوچه : والا زمان ما عشق
مشق نبود ننمـون رفت این فاطی اتوماتیک رو واسمون گرفت !
( جمله عاشقانه : هوی فاطی شام چی داریم ؟ )

عشق از دید مرتضی ایدزی ( در زندان ) : اوچیکتیم عشقی !
( جمله عاشقانه : خاک زیر پاتیم ... نشاشی که گل میشیم )

عشق از دید ننه بزرگم : نزن ننه این حرفارو ! راستی این دختر
بتـــــــول خانوم خیلی دختر خوب و با کمالاتیه !
( جمله عاشقانه : بریم خواستگاری ... )


عشق از دید دوست دخترم : عزیزم تو که عاشقمی پس چرا
هزینـــــــه جراحی دمـــــاغمو نمیدی ؟! واسه ناهار هم بریم سورنتو ... نادیا و دوستشم میان ... دوست نادیا واســـش یه ماتیز گرفته ! تو حتی حاضر نیستی واسه مــن که اینهمه دوستت دارم یه پراید بخری ؟!
( جمله عاشقانه : عزیزم گوشی سونی میخوام .. راستی دوستت هم دارم! )

عشق از دید غلام شوفر : رادیاتور عشق من از برایت جوش آمده ! باور نداری بر آمپرم بنگر!
( جمله عاشقانه : عزیزم دوست دارم ! بووووو بوووووو بوووووغ )


عشق از دید دخترای ترشیده : خدا جون یعنی میشه بیاد خواستگاریم ؟!!
( جمله عاشقانه : یا شابدوالعظیم تومن نذرت که بیاد خواستگاریم 1000)


عشق از دید بابام : آخه پسر عشق واست نون و آب میشه ؟! حالا بگو ببینم باباش چی کارست؟
( جمله عاشقانه : برو دختر حاج آقارو بگیر )


عشق از نگاه ننم : وا مگه تو امسال کنکور نداری ؟! عشق باشه واسه بعد !
( جمله عاشقانه : اوا غذام سوخت)


متن فوق توسط: امیش گله نوشته شده است| نظرات دیگران ( نظر)
چهارشنبه 89 خرداد 12 ساعت 6:22 عصرعرفان

اهل عرفانم من ، کاروبارم بد نیست
برجکی ساخته ام در دل شهر
طبقاتش هفده
همه را پیش فروش بنمودم
پولهایم همه در بانک سوئیس
به امانت باقی است
اهل عرفانم من
سفره نان و پنیری پهن است
مُتلی ساخته ام در نوشهر
باغهایم پر گل
از صدور پسته
جیبهایم سرشار
اهل عرفانم من
دامهایم همه پروارو قشنگ
گاوها رنگ به رنگ
کشت و صنعت دارم
چند هکتار زمین
همه شالیزار است
دختران ِ زیبا
صبح تا شام در آن دشت وسیع
بوته های شالی، درزمین میکارند
اهل عرفانم من
همه در سیر و سفر
از ژاپن تا اتریش
تا فراسوی پکن
خانه کوچک خوبی دارم
دردل شهر پاریس
جایتان بس خالی است
اهل عرفانم من ، کاروبارم بد نیست
طبع شعری دارم
شعرها گفته ام از عرفانم
همه زیبا و قشنگ
همچو آن ویلایم
که بنا ساخته ام در چالوس
یاکه مانند سگم پشمالو
که بود فِرز و زرنگ
الغرض لقمه نانی باقی است
مردی هستم قانع
اهل عرفانم من ،کارو بارم بد نیست


متن فوق توسط: امیش گله نوشته شده است| نظرات دیگران ( نظر)
   1   2      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
درباره خودم
طنز
امیش گله
شیطون -درسخون- جگربابامم
فهرست موضوعی یادداشت ها
چت . کم وزیاد . می گفتن .
آرشیو یادداشت ها
زمستان 1388
بهار 1389
لوگوی من
طنز
لوگوی دوستان من

آهنگ وبلاگ من
اشتراک در خبرنامه