سفارش تبلیغ
صبا ویژن
طنز
صفحه اصلی وبلاگ
پارسی بلاگ
شناسنامه من
ایمیل من
من در یاهو
 RSS 
اوقات شرعی
سه شنبه 88 اسفند 11 ساعت 7:9 عصرپفک

هرجا که شود ،جفتی و تک می گویند

آن جمله ی درد مشترک می گویند





در کوچه و بازار و کلاس و اتوبوس

یا پارک و توی چرخ و فلک می گویند





"قربان شما" ، "جگر "، "کبد"، "قلب" ، "نفس"!

"فلفل کوچولوی بانمک " می گویند





" یک بوس" ، "بلا " ،"بیا" ،" نرو" ،" وای مامان!"

"پیرهن صورتی بی کلک " می گویند





لاغر بزنی "باربی " و "مانکن" هستی

باشی تپلی بهت "پفک " می گویند!





گر توی بیابان بروی ،چوپانها

آن "بره ی عشق نی لبک" می گویند





شاعر صفتان عاشق کشک و زرشک

هم "قاصدک" و هم "عسلک" می گویند





باشی تو نویسنده و حرفی نرنی

اینجاست تو را "سامیه لک " می گویند !





بعضی به یقین و اند بی شرمی ها

بعضی به خجالت و به شک می گویند





بعضی به دو ابروی کج و معوج خویش

یعضی به سبیل و چشم و فک می گویند





با ریش و به تسبیح و سر نبش ، یواش

لبیک زنان "حور و ملک" می گویند





فرقی نکند شلخته باشی یا شیک

آراسته یا که بی بزک می گویند





با چادر و بی چادر و کوتاه و بلند

پوشیده چه با شال و لچک می گویند





تا پاسخشان نگه کنی از سر خشم

پشت سر هم " نزن کتک " می گویند





گر واکنشی به حرفهاشان ندهی

این بار تو را " زده کپک " می گویند





دلخورشدگان گنده بک نامت را

آن "پیرزن خورده ترک" می گویند





وقتی که شعورشان به میمون نرسد

بد نیست بگویی به " درک ... می گویند !"





شیراز کنار قبر حافظ ، سعدی

تهران سر میدان ونک می گویند





از نقش جهان اصفهان تا دنیا

هرجا بروی هی متلک می گویند

 


متن فوق توسط: امیش گله نوشته شده است| نظرات دیگران ( نظر)
سه شنبه 88 اسفند 11 ساعت 7:7 عصرواردات چینی
قلم ، سیگار ، پوشک ، مغز گردو ، دفتر چینی

ملاقه ، پانچ ، سیفون ، ملحفه ، انگشتر چینی



مگس کش ، آفتابه ، دسته بیل و دیزی سنگی

بخاری ، جالباسی ، پنجره ، یا که در چینی



 به هرجایی روی تنها ، ببینی "مید این چاینا"

به  روی قبر حتی هست  سنگ مرمر چینی



انار و زعفران و پسته صادر می شود ،  اما

به جایش می شود وارد ، درخت عرعر چینی



نمی دادند لیلی را به مجنون ، گفت اینگونه:

«جهنم! می روم جایش ، بگیرم دلبر چینی»



کنار  آب رکناباد  هم  با  طرز مشکوکی

نشسته  حافظِ شیراز ، دستش ساغر چینی



نمی دانم چرا هرگاه مصرف می کنم جنسی

کنم من ذکر خیری هم ز خواهر مادر چینی


عزیزم کار هر بُز نیست خرمن کوفتن ، خواهد

کهن مردی به همراه ِ دو تا گاو نر چینی



برو برگو به آن آقا ، بخوان دیگر تو از حالا

که می آید از آن بالا ، پس از این کفترچینی



مزن دیگر تو پالنگی ، به زیرپای من، آخر

بترس از سوت چینی در دهان داور چینی



الا ترشیدگان مژده ! سر آمد انتظار آخر

که وارد می شود فردا براتان شوهر چینی



....





متن فوق توسط: امیش گله نوشته شده است| نظرات دیگران ( نظر)
سه شنبه 88 اسفند 11 ساعت 7:5 عصردختری از کوچه باغی می گذشت

دختری از کوچه باغی میگذشت

یک پسر در راه ناگه سبز گشت


در پی اش افتاد و گفتا او سلام

بعد از ان دیگر نگفت او یک کلام


دختر اما ناگهان و بی درنگ

سوی او برگشت مانند پلنگ


گفت با او بچه پروی خفن

می دهی زحمت به بانوی چو من؟


من که نامم هست آزیتای صدر

من که زیبایم مثال ماه بدر


من که در نبش خیابان بهار

مبکنم در شرکت رایانه کار


دحتری چون من که خیلی خانمه

بیست و شش ساله _مجرد_دیپلمه


دختری که خانه اش در شهرک است

کوی پنجم_نبش کوچه_نمره شصت


در چه مورد با تو گردد هم کلام

با تو من حرفی ندارم والسلام

 


متن فوق توسط: امیش گله نوشته شده است| نظرات دیگران ( نظر)
سه شنبه 88 اسفند 11 ساعت 7:2 عصرمیگن مجنون ولیلی را گرفتن

میگن بدجور گیر و داره تهرون

تموم لات و لوتا رو گرفتن



به جرم ارتباط غیر شرعى

میگن مجنون و لیلا رو گرفتن



تموم شاعرا رو جمع کردن

رهى، خیام، نیما رو گرفتن



سپس جامى، نظامى، شیخ سعدى‏

منوچهرى و صهبا رو گرفتن



چو وامق دید مأموران ارشاد

فلنگو بسته عذرا رو گرفتن



از اون جایى که پارتى داشت یوسف‏

فقط دوست زلیخا رو گرفتن



قِسِر در رفته‏ان شیرین و خسرو

اونام فرهاد تنها رو گرفتن



پس از اون، حافظ مست عرق خور

خمار بى سر و پا رو گرفتن



شنیدم ایرج ِ میرزا گیر افتاد

رییس بچه بازا رو گرفتن



میگن لو رفته باباطاهر لخت

بدون لنگ بابا رو گرفتن



و بعدش شاهد و ساقى و مطرب

میگفتن هر سه چار تا رو گرفتن



به تعقیب و گریز ترک شیراز

سمرقند و بخارا رو گرفتن



به جرم عشقبازى روز روشن

قنارى، فنج، مینا رو گرفتن



توى جردن به جرم بدحجابى

همین دیروز حوا رو گرفتن



تو خونه تیمى ِ یه تیم فوتبال

على دایى، نکیسا رو گرفتن



برا مالوندن ملى گراها

تموم ملى پوشا رو گرفتن



حوالى ولنجک تو یه پارتى

چهل تا مست رسوا رو گرفتن



هنرپیشه فراوون بوده اون جا

فقط جمشید آریا رو گرفتن



ببخشید، غیر از اون یکى دیگه‏ام بود

کى بود؟ هان ! فاطمه معتمد آریا رو گرفتن



چرا این مصرعش بالا بلنده ؟

شاید چون دست بالا رو گرفتن



از اون وقتى که دانا شد توانا

تواناهاى دانا رو گرفتن



میون صفحه‏ى شطرنج، دیشب

وزیر مشکى و شا رو گرفتن



نه تنها رستم و سهراب و بیژن

آناهیتا، آنیتا رو گرفتن



به خاک و خون کشید اسکندر این ملک

ولش کردند و دارا رو گرفتن



به جرم اجتماع بى‏مجوز

سه مرغابى رو تو دریا گرفتن



شد آقا شاکى از طوبى عیالش

ولى بر عکس، آقا رو گرفتن



میگن طوبى به قاضى رشوه داده

از این رو سوى طوبی رو گرفتن



درون دادگاه بلخ دزدو

رها کردند و بنا رو گرفتن



شکایت کردن از عیسا پزشکا

به جا عیسا، یهودا رو گرفتن



میگن لیلاج اوستاى قماره

به جا اوستا، اَو ِستا رو گرفتن



فریدون مشیرى شعر مى‏گفت

فریدون هویدا رو گرفتن



به جرم حمل نیم مثقال شیشه

تموم شیشه بُرها رو گرفتن‏



یکى قلیون کشیده توى دربند

تموم اهل اون جا رو گرفتن‏



براى زهره چشم از بچه‏هامون

زدن دارا و سارا رو گرفتن‏



گزارش داده چوپان دروغگو

که دهقان فداکارو گرفتن‏



براى قافیه ما رو ببخشید

که حال شاعر ما رو گرفتن‏



براى خوندن اشعار هالو

یکى مى‏گفت: ملا رو گرفتن

 




 


متن فوق توسط: امیش گله نوشته شده است| نظرات دیگران ( نظر)
شنبه 88 اسفند 8 ساعت 12:13 صبحنکن شوهر

 

 

الا ای دختر چون غنچه شاداب

الا ای دختر زیبا و جذاب

 

تو ای دوشیزه‌ی دانا و با هوش

ز من این یک نصیحت را بکن گوش

 

مکن ای نازنین هرگز تو شوهر

که باشد شوهر از ابلیس بدتر

 

وفا در جنس نر هرگز نباشد

در او از مهر اثر هرگز نباشد

 

بود کارش فریب و حقه بازی

بود استاد فن صحنه سازی

 

به جز دوز و کلک کاری بلد نیست

ره و رسم وفاداری بلد نیست

 

نه او داند که همیاری چه باشد

نه می داند که زن داری چه باشد

 

نبرده بویی از مهر و محبت

نشان در او نباشد از صداقت

 

پس از ماه عسل از تو شود سیر

کند اخلاق او ناگاه تغییر

 

 ز "قربانت روم" دیگر خبر نیست

ز "می‌میرم برایت" هیچ  اثر نیست

 

"فدایت می‌شوم" گردد فراموش

شود آتشفشان عشق خاموش

 

دلش را می‌زنی بعد از دو سه ماه

بجنبد چشم و گوشش گاه و بیگاه

 

بیفتد در پی زن‌ها شب و روز

تو می‌مانی و اشک و آه جانسوز

 

رود هر دم پی دلدار دیگر

گزیند هر زمان او یار دیگر

 

نه بر زشت و نه بر زیبا کند رحم

نه بر پیر و نه بر برنا کند رحم

 

نه شوهر دار از او در امان است

نه ایمن بیوه زن زان قلتبان  است

 

نه ترشیده، نه گندیده، نه  نارس

نه شیرین، نه ملس، نه تلخ و نه گس

 

نصیب تو ولی از اوست سردی

خیانت، بی‌وفایی، هرزه گردی

 

بر آن گل گونه هایت می‌زند چک

نوازد گونه ات با مشت، مردک

 

نبرده از حیا و آبرو بو

نثارت می‌کند مشت و لگد او

 

زند بر صورت ناز تو سیلی

اگر شوهر کنی خوار و ذلیلی

 

نداری جیره جز فحش و فضاحت

نداری بهره ای غیر از فلاکت

 

کتک داری تو از او جیره هر روز

نوایت ناله و آه جگر سوز

 

ز بس زجرت دهد آن دیو ملعون

شود یک چشمت اشک و آن یکی خون

 

نمی‌خواهی اگر عمری تباهی

اگر خواری و خفت را نخواهی

 

نشو تسلیم جنس نر تو هرگز

نکن شوهر، نکن شوهر تو هرگز

 


متن فوق توسط: امیش گله نوشته شده است| نظرات دیگران ( نظر)

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
درباره خودم
طنز
امیش گله
شیطون -درسخون- جگربابامم
فهرست موضوعی یادداشت ها
چت . کم وزیاد . می گفتن .
آرشیو یادداشت ها
زمستان 1388
بهار 1389
لوگوی من
طنز
لوگوی دوستان من

آهنگ وبلاگ من
اشتراک در خبرنامه